
در اصطلاح حقوقی، دادرسی به مفهوم اعم، رشتهای از علم حقوق است که هدف آن تعیین قواعد مربوط به تشکیلات مراجع قضایی و صلاحیت آنها و تعیین قواعد مرتبط با انواع دعاوی و اجرای تصمیمات دادگاههاست که در فقه به آن قضاء میگویند.
مجموعه اقداماتی که به منظور پیدا کردن یک راه حل قضایی به کار میرود را دادرسی به مفهوم اخص میگویند. دادرسی در برخی موارد به مفهوم دعوا یعنی اختلافی که به دادگاه برده میشود، به کار میرود. به عبارت دیگر مجموعه اقدامات دادگاه در بررسی دعوا و استماع اظهارات، مدافعات و ملاحظه لوایح طرفین و رسیدگی به دلایل و مستندات آنان و نیز انجام تحقیقات لازم به منظور مهیا کردن پروندهای برای صدور رأی و قطع و فصل دعوا را دادرسی یا محاکمه گویند.
حال سوال اینجاست که زوال دادرسی چه معنایی دارد و آیا زوال دادرسی امری قانونی است؟ زوال دادرسی چگونه صورت میپذیرد و آیا زوال دادرسی دارای آثاری است که ما از آن بیاطلاع باشیم؟
پس از اقامه دعوا از سوی خواهان و در مرجع صالح امکان دارد که دعوای طرحشده بنا به دلایلی زوال دادرسی را به همراه داشته باشد که علت آن میتواند زوال حق مورد مطالبه یا زوال دادرسی با صدور حکم از دادگاه و… باشد.
در یک تقسیمبندی، زوال دادرسی عبارت از زوال دادرسی با استرداد دادخواست؛ زوال دادرسی با استرداد دعوا و زوال دادرسی با صرف نظر کلی از دعواست.
زوال دادرسی با استرداد دادخواست
با عنایت به نام استرداد دادخواست، مشخص و محرز میشود که منظور چیست. استرداد دادخواست به معنای بازپسگیری دعوای اقامهشده از سوی خواهان است که این حق قانونی را میتوان در بند الف ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی مدنی یافت که مقرر کرده است «خواهان میتواند (پس اختیاری است که به خواهان سپرده شده است) تا نخستین جلسه دادرسی (مهلت تعیین شده است) دادخواست خود را مسترد کند که در این صورت دادگاه قرار ابطال دادخواست را صادر خواهد کرد.»
بنابراین در اینجا خواهان به طور کلی به معنای خواهان دعوای اصلی، خواهان دعوای تقابل و… است که میتواند پس از تقدیم دادخواست و تا نخستین جلسه دادرسی (یعنی قبل از اینکه جلسه دادگاه تشکیل شود و نباید با «تا پایان نخستین جلسه دادرسی» خلط کرد) دادخواست خود را پس بگیرد.
نکتهای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد، این است که استرداد دادخواست حقی قانونی برای خواهان است و در این خصوص رضایت یا عدم رضایت خوانده دعوا، در آن تأثیری ندارد.
استرداد دادخواست میتواند در مرحله تجدیدنظرخواهی صورت پذیرد که این حقی قانونی است؛ آنچنان که ماده ۳۶۳ قانون آیین دادرسی مدنی مقرر کرده است «هرگاه طرفین دعوا دادخواست تجدیدنظر خود را استرداد کنند، قرار ابطال دادخواست صادر میشود.»
همچنین در خصوص فرجامخواهی در دیوان عالی کشور نص قانونی جهت استرداد دادخواست وجود ندارد؛ از این رو با عنایت به قواعد و اصول کلی قانونی گفتنی است که منعی در این خصوص وجود ندارد و امکان استرداد در این مرحله نیز میسر خواهد بود.
زوال دادرسی با استرداد دعوا
استرداد دعوا که در بند ب ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی مدنی مورد پیشبینی قرار گرفته، به خواهان دعوا این اختیار را داده تا زمانی که دادرسی خاتمه نیافته است، دعوای خود را مسترد کند.
با توجه به این موضوع که استرداد دادخواست حقی قانونی برای خواهان است، وجود رضایت یا عدم وجود رضایت خوانده در دعوا فاقد تأثیر خواهد بود، چرا که دعوا از سوی مدعی و با ذینفعی خواهان در حقی، جامه عمل به خود پوشانده است و با توجه به همین موضوع خوانده نمیتواند تا پیش از حصول نتیجه دادرسی، یک طرفه به آن پایان دهد.
استرداد دعوا زمانی مورد پذیرش است که دادرسی پایان نیافته باشد و چنانچه دادرسی پایان پذیرفته باشد، چنین حقی برای خواهان حتی با رضایت خوانده نیز وجود ندارد.
با توجه به عبارت قانونی «مادامی که دادرسی تمام نشده است» بین ختم دادرسی و تمام شدن دادرسی تفاوتهایی وجود دارد چرا که در ختم دادرسی، دادگاه خود را برای انشای رأی آماده خواهد کرد اما در تمام شدن دادرسی، احتمال تشکیل جلسهای دیگر یا ارجاع به کارشناسی و… وجود دارد.
زوال دادرسی با صرف نظر کلی از دعوا
در بند ج ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی مدنی که مقرر شده است «استرداد دعوا پس از ختم مذاکرات اصحاب دعوا در موردی ممکن است که خوانده راضی باشد یا خواهان از دعوای خود به صورت کلی صرف نظر کند.» دو حالت قابل تصور است:
۱- در صدر بند ج ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی مدنی مقرر شده است، چنانچه خواهان پس از ختم مذاکرات اصحاب دعوا، دعوای خود را مسترد کند، اگر خوانده راضی باشد قرار رد دعوا صادر میکند. همانگونه که مشخص است چنانچه خوانده نسبت به استرداد دعوا در این مرحله رضایت داشته باشد، قرار رد دعوا صادر خواهد شد.
۲- چنانچه خوانده در خصوص استرداد دعوا در این مرحله رضایت نداشته باشد، برای خواهان دو راه حل با آثار قانونی منحصر به خود به وجود خواهد آمد؛ بدین شرح که: خواهان به دادرسی ادامه دهد و منتظر صدور رأی دادگاه بماند یا اینکه خواهان از دعوای خود به کلی صرف نظر کند که در این صورت دادگاه قرار سقوط دعوا صادر خواهد کرد.
بنابراین دادگاه مکلف است کلیه تصمیمات خود را در قالب قرار صادر کند. حال در خصوص قرارهایی همچون قرار ابطال دادخواست، قرار رد دعوا و قرار سقوط دعوا فقط یک موضوع حائز اهمیت و درخور توجه است و آن اینکه کلیه قرارهای صادره از دادگاه فاقد اعتبار امر مختومه است و هرگاه خواهان دعوای خود را مسترد کند و قرار رد دعوا یا ابطال دادخواست نیز صادر شود، خواهان مجدداً میتواند اقدام به طرح همان موضوع کند اما با یک استثنا. زیرا پرخطرترین قرار دادگاه را میتوان قرار سقوط دعوا دانست چرا که این قرار دارای اعتبار امر مختومه است و همچون احکام دادگاه، موضوع دیگر قابلیت طرح نخواهد داشت.